شعر های باران خورده ....

متن مرتبط با «صفاری» در سایت شعر های باران خورده .... نوشته شده است

در هر شهر ...(عباس صفاری)

  • در هر شهر و در هر آرایشیهمیشه منم که در یک نگاهبه جایت می‌آورمچه در تی‌شرت و شلوار جینوقتی برای تاکسیدست بالا می‌بریچه در آن پیراهن پشت‌باز پرستارهوقتی در نور لوسترها می‌درخشی وکمرگاهت بوی تانگو می‌دهد((عباس صفاری))برچسب ها: عباس صفاری , اشعار عباس صفاری , شعر تانگو , کافه شعر بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کسی در باران ...(عباس صفاری)

  •   کسی در باراننقش بازی نمی کندحتا خودپسندترین بازیگر هم می داندمردم غافلگیر شدهتماشاگرانِ خوبی نیستند.((عباس صفاری ))https://telegram.me/sherebarankhorde, ...ادامه مطلب

  • اگر می‌دانستی جایت ...(عباس صفاری)

  • اینستاگرام شعر های باران خوردهmohammad.shirinzadehکانال شعر باران خورده در تلگرامtelegram.me/sherebarankhordeآیدی من در تلگرام@mohammadshirinzade♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥سلام و درود خدمت شما دوستانبه شعر باران خورده خوش اومدیدپروفایلم فعال استبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن کنیددر قسمت پایین وبمطالب قدیمی ترپیروز و موفق باشیدشاعر بارانی(محمد شیرین زاده)♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥سپاسگزارمسپاسگزارم بارانکه تا خانه همراهی ام کردیتا ندانمچه تنها هستم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥چگونهبه گل سرخی کهدر دستانممنتظر توستبگویم :" رفته ای !"((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥چشمانتهمه ی آن چیزی بودکه تا امروزاز شعرنمی دانستم...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥فردا که بر آید آفتابچه کس تو رابه بوسه ی گرمیمی کند هشیار ...؟((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥چه تنهاستباراندر ازدحام چتر ها ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥کاش گل سرخی بودمبر شاخهبا اشتیاق نفس هایتمی مردم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥بارانبرای چه می باردوقتی همهبا خود چتر دارندمن برای چهبیادت هستموقتی تو گفتی:فراموشم کرده ای ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥تو آن سو موهایت را می بافیمن این سورویاهایم راچه تفاهم غم انگیزی ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥از بارانبوی نمش می مانداز توخاطره هایت ...((محمد شیرین زاده)), ...ادامه مطلب

  • وقتی که تو رفتی ...(دوروتی پارکر)

  •     وقتی که تو رفتی شکوفه ها و برگها هم رفتند و من تنها توانستم، به نقطه ای خیره شوم و اندوهم را به شکل کلمات کوچک در آورم نمی توانم به عشق التماس کنم یا آرزو کنم که اندوه تلخ مرا در خود غرق کند همان اندوهی که ریسمان های مرا همچون قایق شکسته ای از هم جدا می کند تنها قلم خسته ی من است که اندوه مرا به روی کاغذ می ریزد در حالی که آهسته آهسته قلبم را می خورد در تغییر و تبدیل سالها لطف و مرحمتی نیست و نه هیچ زیبایی در این جهان برای من پس به کلمات کوچک بدل می شوم تا تو عزیزم مرا تلفظ کنی این تنها کاری است که از دست من بر می آید ((دوروتی پارکر)),وقتی که تو رفتی,وقتی که تو نیستی,وقتی که تو رفتی معین,وقتی که تو هستی بهنام صفاریان,وقتي كه تو رفتي معين,وقتي كه تو رفتي,وقتی که تو کنارمی,وقتی که تو میخندی,وقتی که تو هستی,وقتي كه تو نيستي ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها