شعر های باران خورده ....

صد سال گذشت‏از آخرین‌ بار که روى تو را دیده‏در آغوشت کشیده‏و در عمق چشمانت نگاه کرده‌ام‏صد سال است که در این شهر‏زنى منتظر من است‏از یک شاخه درخت بودیم‏و از همان شاخه افتاده و جدا شدیم‏زمان میان ما صد ساله‏راه میان ما صد ساله‏صد سال است که من در تاریکى‏دنبالش می گردم((ناظم حکمت))-, ...ادامه مطلب

  ديگر به گذشت زمان اعتنايی نمی‌کنماما آن بوسه‌های نگرفته و نداده آن نگاه‌های نکرده و نديده راکه به من باز خواهد داد؟((آنا آخماتووا)), ...ادامه مطلب

اینستاگرام شعر های باران خوردهmohammad.shirinzadehکانال شعر باران خورده در تلگرامtelegram.me/sherebarankhordeآیدی من در تلگرام@mohammadshirinzade♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥سلام و درود خدمت شما دوستانبه شعر باران خورده خوش اومدیدپروفایلم فعال استبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن کنیددر قسمت پایین وب مطالب قدیمی تر پیروز و موفق باشیدشاعر بارانی(محمد شیرین زاده)♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥سپاسگزارمسپاسگزارم بارانک,برکبودای ...ادامه مطلب

    باد سرد آرام بر صحرا گذشت سبزه‌ زاران رفته‌ رفته زرد گشت تک درخت نارون شد رنگ‌ رنگ زرد شد آن چتر شاداب قشنگ ((پروين دولت آبادى))   ,باد سرد آرام بر صحرا گذشت,باد سرد آرام از صحرا گذشت ...ادامه مطلب

    پیش از آنکه پاییز آخرین پنجره ات را از من بگیرد.. پیش از آنکه تابستان چشم هایش را ببندد.. فصل را نگه دار! تقویمت را ورق نزن! من انگور شهریورم! خواهم رسید... ((عرفان نظرآهاری))   ,پیش از آنکه در اشک,پیش از آنکه واپسین نفس,پیش از آنکه بخوابم,پیش از آنکه واپسین,پیش از آنکه معشوقه ام شوی,پیش از آنکه درباره زندگی گذشته,پیش از آنکه بدانی مرده ای,پیش از آنکه باخبر شوی,پیش از آنکه بمیرم,درمانی باش پیش از آنکه بمیرم ...ادامه مطلب

    افسوس که از همنفسان نیست کسی وز عمر گرانمایه نمانده است بسی دردا که نشد به کام دل یک لحظه با همنفسی بر آرم از دل نفسی ((هاتف اصفهانی)),افسوس که از چاله,افسوس که از سوختگی خام شدیم,افسوس که از عمر جهان,افسوس که از حسین,افسوس که گذشته از ویگن,دانلودآهنگ افسوس که گذشته ازمنوچهرسخایی ...ادامه مطلب

    روز های بارانی نگرانت می شوم می ترسم دلتنگ شوی از خانه بزنی بیرون چترت را فراموش کنی باران ببارد ابر ها اشك هايشان را كلمه كنند بپاشند روي تنت خیس شوی و كسي نباشد چترش را روی سرت بگیرد تو از هجوم آن همه كلمه بترسي شانه هایت به لرزه بیفتد حرف هاي نگفته ات يخ بزند دست هايت تنها بماند هیچکس نباشد پالتو اش را روی شانه هایت بیاندازد هيچ كس نباشد دست هايت را بگيرد می ترسم بغض روز های رفته را با آسمان شریک شوی اشک هایت با باران یکی شود و هیچکس نباشد تو را در آغوش بگیرد آرامت کند باور کن روز های بارانی بیش از هر روز دیگری نگرانت می شوم. ((محمد شیرین زاده)),شعر روز های هفته,شعر روز های خوب,شعر روز های سخت,شعر روز های خوب گذشته,شعر روز های برفی,شعر روز های تلخ,شعر روز های بارانی,شعر های روز معلم,شعر های روز مادر,شعر های روز پدر ...ادامه مطلب

    حالا که رفته ای نه گیتار آرامم می کند نه سیگار مرحم زخم هایم می شود برگرد پاییز خودش به اندازه کافی غم دارد ...   ((محمد شیرین زاده)),شعر روز های هفته,شعر روز های خوب,شعر روز های سخت,شعر روز های خوب گذشته,شعر روز های برفی,شعر روز های تلخ,شعر روز های بارانی,شعر های روز معلم,شعر های روز مادر,شعر های روز پدر ...ادامه مطلب

    مرداد هم گذشت! اما دلم هنوز، برای آمدنت تیر می کشد ((فهیمه علیپور)), ...ادامه مطلب