هر پاییز در جنگل قدم میزنمتا چهرهام را با باران بشویم،برگی زردبرگی سرخبرگی شعلهور چون آتش،از خودم میپرسمبهراستی اینها برگاند یا اندیشههای درختان؟!آیا جنگل هم اندوهگین میشودو گریه میکند ؟آیا جنگل هم خاطرهها را درک میکندآیا درد میکشدآیا ناله میکند؟!آیا درختان گذشتهشان را بهخاطر میآورند؟!((سعاد الصباح))ترجمه دکتر شهاب گودرزی-, ...ادامه مطلب
از اعماق تاریک جنگل صدایت می زنممن زخم خورده امله شده امراه گم کرده امو نیازمند اکسیژنمتا از سیاهی بیرون بیایمکمکم کنمن پرنده ای هستمکه گلوله تو به او اصابت کرد((چو بيونگ وا)), ...ادامه مطلب