می خوابمغصه در خوابم بیدار می ماندمی خندمغصه پشت لبهام ناله میکندعاشقی میکنمغصه در جانم سرمست چرخ میزندآدم به تنهاییچطور از انبوه اندوه فرار کند و خودش را جا نگذاشته باشد..؟-((بهار عظیم پور))-, ...ادامه مطلب
بی قراری بخش عظیمی از عاشقی بود که دچارش شدیم ! من گمان می کنم ھمه ی عمر ما را ترس از آیندہ تباہ کرد ! مگر نه اینکه عشق در کنارت بود و از فردای بی او ترسیدی ؟ مگر نه اینکه دست در دستانش ، از روزھای بی او لرزیدی ؟ آنقدر فکر کردیم و ترسیدیم و لرزیدیم نه چیزی از دستانش فہمیدیم و نه از گرمای آغوشش ... برای بعضی ھا فرداھا چه زود آمد و برای بعضی دیگر ... بگذریم ، من ھنوز ھم سکوت را عمیق دوست می دارم ... ((شادی شیخ رضایی)), ...ادامه مطلب