به درون خودم
از خزیدن کسی در من از بیرون
و ریختنم
باصدای چق چق تسبیح چوبی تو
درتکرار ذکرهای شبانه ات
هی من لولیده در خودم
ما برای فرشته شدن کمی زیادی آدمیم
این رودهای خشکیده
باسنگلاخهای عبوسش
از نگاه آنگاه تو درچشمان من بجا مانده است
کنار همین آتش
در دودهایی که از آوازهای تو بلند می شد
به پایکوبیدن خود را
به رقص در آمدم
و فرو چکیدم به تو از دانه های تسبیح
من در تو به خیابان سرایت می کنم
و فردا
هرکس از اینجا بگذرد
به این شعر واگیر مبتلا می شود.
شعر های باران خورده ....... برچسب : نویسنده : am-bibakd بازدید : 124