شعر های باران خورده ....

متن مرتبط با «باور» در سایت شعر های باران خورده .... نوشته شده است

چگونه باغ ِ تو باور کند بهاران را ...(حسین منزوی)

  • چگونه باغ ِ تو باور کند بهاران را ؟که سال‌ها نچشیده‌ست ، طعم باران راگمان مبر که چراغان کنند، دیگر بارشکوفه ها تن عریان شاخساران راو یا ز روی چمن بسترد دوباره نسیمغبار خستگی روز و روزگاران رادرخت‌های کهن ساقه ، ساقه‌دار شوندبه دار کرده بر اینان تن هزاران راغبار مرگ به رگ های باغ خشکانیدزلال ِ جاری ِ آواز ِ جویباران رانگاه کن گل من ! باغبان ِ باغت راو شانه‌هایش آن رُستگاه ماران راگرفتم این که شکفتی و بارور گشتیچگونه می‌بری از یاد داغ ِ یاران را ؟درخت ِ کوچک من! ای درخت ِ کوچک من!صبور باش و فراموش کن بهاران رابه خیره گوش مخوابان ، از این سوی دیوارصلای سُمّ سمندان ِ شهسواران راسوار ِ سبز ِ تو هرگز نخواهد آمد ، آهبه خیره خیره مبر رنج انتظاران را-((حسین منزوی))-, ...ادامه مطلب

  • پلک‌هایم انعکاسِ نور را باور نکرد ...(ارغوان وثوق انصاری )

  • پلک‌هایم انعکاسِ نور را باور نکردمرگ آمد... آن شبِ دیجور را باور نکردمست و لایعقل شدم از خمره‌هایِ مِی ، ولی...در نگاهت ، شاخه‌ی انگور را باور نکردشهر "با آغوش تو" من‌را تماشا کرده بودشهر ، حالِ مردمِ مقهور را باور نکرداز تو گفتم هر نفس با اینکه بعد از رفتنت...اعتقادم ، زهرِ چشمِ شور را باور نکرددل به دریا می‌زدم با وحشت از قُلّاب‌هاماهیِ لب‌بسته ، ظلمِ تور را باور نکردعشق را اقرار می‌کردم به اصراری و دل...اعترافاتِ منِ مجبور را باور نکردمن که مأمورم به احیا کردنِ لبخندِ توذهنِ لب‌هایت... منِ معذور را باور نکرد-((ارغوان وثوق انصاری))-, ...ادامه مطلب

  • باورکن ...(آزاد نوروزی)

  • باورکندیگرهیچ مصلحتی در دروغ هایم نیستما دیوارها را بلندترساختیمکوچه ها زن ها و درخت ها رابا نام های مستعار صدا می زدیمو صورتمان رادرعکس های بزرگ با سیلی و مشت و لگدو این آدم چقدر استخوان هایش کم طاقت استاین روزهانام هرکس رابیاد می آورمدرمن خفه می شوددارم خفه می شومبگذار همه بفهمند که به ارتفاع وجب هاییکه از تو دورم آب ازسر دهانم گذشته استنزدیکتر بیاگاهی یک وجب همخیلی چیزها را عوض می کندمثل اصابت گلوله ایبه فاصله ی یک وجب از قلبمثل راه رفتن به فاصله ی یک وجباز کنار مینی در زمینهای روستای تپه کنعانمی خواهم باحرف هایمخیابانها را وحشت زده کنمجیغ پنجره را در بیاورمتا زن ها سرآسیمه لباس های خیس شان رااز روی طناب به خانه ببرندامروزتمام انگشتانم از آتشی که پاییزدر پیراهن دختر همسایه روشن کرده بودزرد شده اندما نتوانستیمارتفاع دیوارهااسم های جعلیکوچه های مستعارهیچکدام نتوانستندکبریت را از دستهای پاییز بگیرند.((آزاد نوروزی))-, ...ادامه مطلب

  • روزی که جان فدا کنمت باورت شود ...(هوشنگ ابتهاج)

  • سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب

  • در باورمان قلب،کاشانه‌ی عشق است ...(ریحانه صمیمی)

  •     در باورمان قلب،کاشانه‌ی عشق است هشیار که بی خانه و کاشانه نباشیم ((ریحانه صمیمی)), ...ادامه مطلب

  • باورم کن که به چشمان تو معتاد منم ...(پویا جمشیدی)

  •     باورم کن که به چشمان تو معتاد منم پادشاهی که به جنگ آمد و افتاد منم... ((پویا جمشیدی))   ,باورم کن که نگاهت آبرومه,باورم کن که دوستت دارم,باورم کن که فقط باور تو,باورم کن که فقط باورتو میتونه قفل,باورم کن که به یاد توام,باورم کن که نگاهت,باورم کن که شعر در من,آهنگ باورم کن که نگاهت آبرومه,دانلود آهنگ باورم کن که نگاهت ...ادامه مطلب

  • آن کــــودک استــوار را باور کن ...(محمد صادق رسولی)

  •     آن کــــودک استــوار را باور کن لب‌ تشنۀ بی‌ قــــــرار را باور کن تکلیف عطش برای‌ او حتمی شد شش مـــاهۀ روزه‌ دار را باور کن ((محمد صادق رسولی)), ...ادامه مطلب

  • چیزی نخواهم گفت ...(علیرضا آذر)

  •     چیزی نخواهم گفت ! باور کن ؛ گاهی سکوت آیینه ی داد است... روزی مرا خواهی شنید از دور بغض ابتدای ترد فریاد است... ((علیرضا آذر))   ,چیزی نخواهم گفت باور کن ...ادامه مطلب

  • باور نکند این دل وامانده ی من ...(هوشنگ صمدی)

  •     باور نکند این دل وامانده ی من دیگر نتوان دید تورا دیده ی من بازآی که مهمانی یک بوسه کنی با آب لبت لبان خشکیده ی من... ((هوشنگ صمدی)), ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها