شعر های باران خورده ....

متن مرتبط با «برایت» در سایت شعر های باران خورده .... نوشته شده است

برایت پهن خواهم کرد ...(حمید مصدق)

  • گلی جان سفره دل رابرایت پهن خواهم کردگلی جان وحشت از سنگ است و سنگ اندازو گرنه من برایت شعرهای ناب خواهم خوانددر اینجا وقت گل گفتنزمان گل شنفتن نیستنهان در آستین همسخن ماریدرون هر سخن خاری ستگلی جان در شگفتم از تو و این پاکی روشنشگفتی نیست ؟که نیلوفر چنین شاداب در مرداب می روید ؟از اینجا تا مصیبت راه دوری نیستاز اینجا تا مصیبت سنگ سنگشقصه تلخ جدائی هاسر هر رهگذارش مرگ عشق و آشنائی هاستاز اینجا تا حدیث مهربانی راه دشواری ستبیابان تا بیابانش پر از درد استمرا سنگ صبوری نیستگلی جان با توامسنگ صبورم باششبم را روشنائی بخشگلی ، دریای نورم باش((حمید مصدق))برچسب ها: حمید مصدق , شعر صدای تو , اشعار حمید مصدق , شاعرانه های باد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • باید هر روز صبح برایت ...(برتا نبی ئیان)

  • سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب

  • برایت خواهم نوشت ...(فاطمه رجبی)

  • برایت خواهم نوشتچه فرق می کند چقدر فاصلهو چه فرق می کند در سرزمین کداممان باران می باردخورشید در شهر من زودتر طلوع می کند یا در شهر توبرایت خواهم نوشتدلتنگی در سکوت گم نخواهد شد وقتی صدایت در سرم زمزمه می کند عاشقانه هایت رابرایت خواهم نوشتمن از سیاره ی آدم هابه یادگار برداشته ام فقط اشک رابرایت خواهم نوشتفقط سوال ساده ای دارمهمسفر کدام رویای من بودیکه در تماشای باراندر ضیافت پاییزبه هق هق کلمات دل بستم((فاطمه رجبی))-, ...ادامه مطلب

  • باران که می بارد ...(مژگان بوربور)

  •     باران که می بارد با من حرف ها دارد حتی جای تو ، مرا دوست دارد همه چیز ش عاشقانه ست اصلاباران می بارد تا دستش را به من بدهد مرا تا خانه همراهی کند... باران است... که همیشه جای خالی تورا پُر می کند... ((مژگان بوربور)   ,باران که میبارد تو در راهی,باران که میبارد,باران که میبارد دلم برایت تنگ ...ادامه مطلب

  • می خواستم از شادی برایت بنویسم ...(جواد محمدی)

  •   می خواستم از شادی برایت بنویسم و هر آنچه تو را می خنداند می خواستم ترانه هایم همه شاد باشند و در شعرهایم پروانه ها, بر فراز گل ها به رقص در آیند . و تو در این خواب عمیق ! دنبال زنی باشی که هر روز موهایش را خیس خیس شانه می کند و به آغوش مرد خویش پناه می برد و آواز گمشده خویش را می خواند . می خواستم بنویسم .... که هلاک توام و این دهان گر گرفته ام مدتهاست به زیبایی ات خیره شده تا تو کلامی بگویی از "دوستت دارم ها " از عشق . می خواستم از رنگ های شاد برایت بنویسم از سبزها , آبی ها ,قرمزها ! و تکه نانی که تو در دهانم گذاشتی می خواستم بنویسم بازوان تو, روی شانه ام , چون حلقه های خورشید است . زخمی که بر دلم ماسیده -در این قیامت کبود – مانعم می شد تا این همه حرف را بگویم از جهانی بی چهره و بی تعبیر !! که هر کلمه خود روایتی ست , از تراژدی دیوانه واری بر کتیبه ها !! ((جواد محمدی))   ,می خواستم از عاشقی چیزی,میخوام ازدواج کنم,میخوام از ایران برم ...ادامه مطلب

  • پول پدیده‌ ی ویژه ای است ...(جان کنت گالبرایت)

  •     پول پدیده‌ ی ویژه ای است ... به عنوان بزرگ ترین منشاء لذت بشر در کنار عشق قرار می‌ گیرد و به عنوان بزرگ ترین عامل اضطراب در کنار مرگ در سراسر تاریخ ، همه‌ ی انسان ها را به دو شیوه سرکوب کرده است : یا بیش از حد زیاد و بسیار غیرقابل اعتماد بوده ، یا قابل اعتماد و بیش از حد کم. ((جان کنت گالبرایت)) ترجمه : عباس مخبر, ...ادامه مطلب

  • چه صادقانه برایت غزل سرودم و تو ...(حسین زحمتکش)

  •     چه صادقانه برایت غزل سرودم و تو چه بی ملاحظه گفتی: چقدر بیکاری! ((حسین زحمتکش)), ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها