می خواهم راه بیفتمجاده هامملو از دنیاهایی ستکه مرا نمی شناسنداما چشم هایم راهر روز در باغچه ی انتظارشان می کارندباید راه بیفتمچمدان ِ سفر ،رنج ِ خاطره ها ،شعرهای منندکه در انباشته گی احساس های زنانهرایحه ای دو گانه بر جای می گذارندبا من نفس می کشندبغض هایی کهبر قلبم تلنبارندراه می افتم ودست هایم را به دستانت گره می زنمشاید آسمانتکه ای آفتاب بر دامنم بدوزد, ...ادامه مطلب