شعر های باران خورده ....

متن مرتبط با «خاتون» در سایت شعر های باران خورده .... نوشته شده است

چرا به ترک جفا دلبرا نمی‌گویی ...(جهان ملک خاتون)

  • چرا رخ دلم از خون دیده می‌شوییبه جان رسید دل من ز جورت ای دلبرتو تا به کی کنی این سرکشی و بدخوییمرا ز درد غمت جوی خون رود از چشمبگو که از من خسته‌جگر چه می‌جوییبیا به چشمه چشمم نشین که هر ساعتتو در سراب دو چشمم چو سرو می‌پوییدلا تو تا به کی آخر ز تاب چوگانشبه سر دوان شده و بی‌قرار چون گوییرقیب گفت برو ترک عشق دوست بکنرقیب بیهده‌گو را بگو چه می‌گوییمرا سریست فدای ره وفا کردمنگار من تو چرا این چنین جفاجویی-((جهان ملک خاتون))-, ...ادامه مطلب

  • مائیم و سر کوی تو جانا و گدایی ...(جهان ملک خاتون)

  • مائیم و سر کوی تو جانا و گداییزان روی که درد دل ما را تو دواییجانی و جهان ای بت منظور خدا رازین بیش مکن از من دلخسته جداییبا این همه خوبی و لطافت که تو داریعیبت همه اینست که بی مهر و وفاییهرچند که از شدّت ایام زبونمباشد که به فریاد رسد لطف خداییهرچند تو را وعده کج هست نگاراباشد که چو سرو از در ما راست درآییآخر تو بدین قامت و بالای صنوبرتا چند دل از خلق جهانی برباییحدّیست جفا را و ز حد رفت خدا رابر جان من خسته جفا چند نمایی-((جهان ملک خاتون))-, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها