شعر های باران خورده ....

متن مرتبط با «سلطانی» در سایت شعر های باران خورده .... نوشته شده است

خانه دریچه ای ...(محمد رضا سلطانی)

  • خانه دریچه ای رو به بهشت داشتنور می بارید از آسمان اششمعدانیمست می کرد چشم های منتظر پشت دیوار کاهگلی شعر را سکوت در ازدحام شبو نگاه بی قرار ماهعشق را فریاد می زدباغچه دست فصل‌ها را خوانده بودمی دانستپاییز آغاز نبودنهاست!((محمد رضا سلطانی))-, ...ادامه مطلب

  • در حسرت دیدار تو هستم ...(محمد رضا سلطانی)

  • در حسرت دیدار تو هستمحسرت نشانه ای از تونشانی از تومیان دو چشم امکه تمام زن های شهر از آن می گذرندو لمس دست هایتوقتی شرم و نمورنور را هم از خود عبور می دهندچشمهایت خواهران گیلاس انددر باغچه ی خانه ی پدریآنگاه که تنهایی ام را می نوازندهمواره دنبال تو هستممثل کودکی که مادرش رادر هیاهوی شهر گم‌ کرده باشدهیچ بهاریبه زیبایی زنانگی تو نیستیا به طراوت اتمیان دود و اندوه خیابان هاتو خلاف پازلهمیشه کاملیمن هر شبدر سیاهی می چینمت و تومثل ستارهبه تاریکی هایم سپیدی میبخشی!!((محمد رضا سلطانی))-, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها