تو را میشناسم، با همین چشم هایی که پشت ویترین پنهان شدهاند!چشم هایی که سالیان درازی است با ضعف خویش سر میکنند، و تصویر آدمها یکی پس از دیگری در نظرشان تار میشود.میشناسمت، حتی اگر هیچ عینکی برای دیدنت نداشته باشم؛ حتی اگر تصویر تو چون دیگران در نظرم تار یا محو شود، باز هم خیالی نیست؛ من سالها پیش تصویر تو را روی قاب عکس دلم نقش زدهام تا بماند برای روزهای نیامدهای که ممکن است چشم هایم نایی برای دیدنت نداشته باشند.سعی میکنم عطر تنت را در هوایم ثبت کنم، تا نشانی باشد برایم، برای تمام لحظاتی که ممکن است بی همراهی دیدگانم به دنبالت باشم!میدانی!من معتقدم هر آدمی بوی خودش را دارد، و چه کسی جز تو میتواند بوی خودت را داشته باشد؟تو را با صدای قدم هایت، نوای زیبای صدایت، نقش زیبای چشمانت که روزی بر پرده چشمان خاموشم خواهند نشست و هر آنچه که تو را از دیگران متمایز میکند، میشناسم.((فاطمه قاسمی اسکندری هورزاد))برچسب ها: فاطمه قاسمی اسکندری , هورزاد , اشعار فاطمه قاسمی اسکندری بخوانید, ...ادامه مطلب
برایت خواهم نوشتچه فرق می کند چقدر فاصلهو چه فرق می کند در سرزمین کداممان باران می باردخورشید در شهر من زودتر طلوع می کند یا در شهر توبرایت خواهم نوشتدلتنگی در سکوت گم نخواهد شد وقتی صدایت در سرم زمزمه می کند عاشقانه هایت رابرایت خواهم نوشتمن از سیاره ی آدم هابه یادگار برداشته ام فقط اشک رابرایت خواهم نوشتفقط سوال ساده ای دارمهمسفر کدام رویای من بودیکه در تماشای باراندر ضیافت پاییزبه هق هق کلمات دل بستم((فاطمه رجبی))-, ...ادامه مطلب
شما ساعت چند هستید؟!من به وقت شیطنت هایم، ده صبحم!سر حال و آفتابی...حال خوب بعد از کره و مربای آلبالوی خانگی با نان بربری ترد محله مان که ختم میشود به یک استکان چای با عطر گل محمدی...به وقت جدیت اما, ...ادامه مطلب
من تورا, منتظرم, تا که روزی برسد ارزو های دلم زنده شود و تمامش این است که شبی سر برسی خاطرات دل من زنده شود و کمی ریز بخندم و بگویم هستی... تا همه بغض گلویم بشود یک فریاد بشوی زندگیم دوستم داشته با, ...ادامه مطلب
تو را که نه، ولی یک نفر را که میگفت تار مویم را با دنیا عوض نمیکند ؛ گم کردم... ((فاطمه جوادی)) ,تو را که درد نباشد,تو را ای کهن بوم,تو را سریست که با ما ...ادامه مطلب
بـــرای معضل شـرمندگی چه چاره کند کهکاش دردخجالت خیال درمان داشت به گــریه گفت بـــرادر ببخش سقـــا را میـان خیمه سکینه هـوای باران داشت ((فاطمه معصومی)), ...ادامه مطلب
ای فاطمه یتیم تو خفته ست و بر سرش نی مادر است و نی پدر و نی برادر است ((وحشي بافقي)), ...ادامه مطلب
برای بـــزم شهادت که بیقـــرار شدی بهسمت معرکه با شوق رهسپار شدی تـوئی که حیدر و پیغمبری به تنهایی ببین چگونه یکی رفتی و هزار شدی ((فاطمه معصومی)), ...ادامه مطلب
گفتم عقب بایست!نمی خواهم! من مثل دره ای ته این راهم ما هیچ وقت،هیچ کجا با هم... با بوسه هاش بست دهانم را ((فاطمه اختصاری)), ...ادامه مطلب
هنوزم بعدازسالها.... وقتی که می گویی؛دوستت دارم صورتم گل می اندازد...... من همانم..... دنیاعوض شود،بازمن همانم...... ((فاطمه یوسفوند)) , ...ادامه مطلب
بر سنگِ قبرِ كوچكِ من بنويس: اين لاك پُشت، فكرِ رسيدن بود ((فاطمه اختصارى)) ,برسنگ قبر من بنویسید ...ادامه مطلب
صدای خنده هایت، رویایی ترین سمفونی دنیاست! آه چه می شد مدام کنسرت داشتی؟؟؟ ((فاطمه کرمی)),صدای خنده هایت ...ادامه مطلب