زنها نمی میرندزنهای عاشق سرگردان می شونددرون زمان ، اتاق ، خانه می مانندزنهای عاشق بسترشان پهن می ماندآغوششان باززنهای عاشق نمی میرندتنها چشمانشان را می بندندنفس نمی کشندقلبشان را نگه می دارندتا چشمان تو باز بماندنفسهای تو را بشنودوقلب تو بزندزنهای عاشق سرگردان می شوندحول و حوش جهان یک مرد((وداد بنموسى))برچسب ها: آرشیو شعر جهان , اشعار شاعران عرب زبان , اشعار شاعران خارجی , کافه شعر بخوانید, ...ادامه مطلب
متـــــعهد به یک قلـــــــــــــب ویک حال خــــــــــــــــــــوب و یک حس بی نـــــــــــــظیر ♥ N ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی چنل من در تلگرامððmohammadshirinzadeh@صفحه اینستاگرام بندهmohammad.shirinzadehشاعر بارانی (محمد شیرین زاده)♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥تو را دوست دارمچون بوئیدن غنچه ایدر حال باز شدنچون رویایی شیرینبعد از کابوس...تو را دوست دارمچون هر سلامی پس از بدرود...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥چشمانت را ببندو دستت رابر روی قلبم بگذاراینبار خودش می خواهدبه تو بگویددوستت دارم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥بیا عشق راقمار کنیمنترسجز دلچیزی بهمنمی بازیم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥یک روزبه وقت عشقساعت هايمان رابا هم تنظیم می کنیمو از آن پسدیگر فرقی نمیکندبه کدام وقت محلیمشغولدوست داشتن همیم...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥و این دیوانگیخواست عشق ات بودمرا ببخش کهبلند بلنددوستت دارم...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥من و توآنقدر شبیه همنفس کشیده ایمکه قلب هايمانبه یک شکلبرای هم می تپند...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥مرا به خودتمحدود کنآنقدر کهدر این دنیاجز آغوش اتجایی نداشته باشمبرای زندگی...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥بخندتو نمی دانیچقدر خنده هاتبهانه می دهندبه دست هایمبرای در آغوش گرفتن اتچقدر اشتیاقبه نفس هایمبرای بویدنت...((محمد شیرین زاده), ...ادامه مطلب
متعهد به یک قلــــــــــب و یک حال خـــــــــــوب و یک حس بی نـــــــظیر ... ♥ N ♥========================سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی چنل من در تلگرامððmohammadshirinzadeh@صفحه اینستاگرام بندهmohammad.shirinzadehشاعر بارانی (محمد شیرین زاده)♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥تو را دوست دارمچون بوئیدن غنچه ایدر حال باز شدنچون رویایی شیرینبعد از کابوس...تو را دوست دارمچون هر سلامی پس از بدرود...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥چشمانت را ببندو دستت رابر روی قلبم بگذاراینبار خودش می خواهدبه تو بگویددوستت دارم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥بیا عشق راقمار کنیمنترسجز دلچیزی بهمنمی بازیم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥یک روزبه وقت عشقساعت هايمان رابا هم تنظیم می کنیمو از آن پسدیگر فرقی نمیکندبه کدام وقت محلیمشغولدوست داشتن همیم...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥و این دیوانگیخواست عشق ات بودمرا ببخش کهبلند بلنددوستت دارم...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥من و توآنقدر شبیه همنفس کشیده ایمکه قلب هايمانبه یک شکلبرای هم می تپند...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥مرا به خودتمحدود کنآنقدر کهدر این دنیاجز آغوش اتجایی نداشته باشمبرای زندگی...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥بخندتو نمی دا, ...ادامه مطلب
متعهد به یک قلــــــــــب و یک حال خـــــــــــوب و یک حس بی نـــــــظیر ... ♥ N ♥========================سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی چنل من در تلگرامððmohammadshirinzadeh@صفحه اینستاگرام بندهmohammad.shirinzadehشاعر بارانی (محمد شیرین زاده)♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥تو را دوست دارمچون بوئیدن غنچه ایدر حال باز شدنچون رویایی شیرینبعد از کابوس...تو را دوست دارمچون هر سلامی پس از بدرود...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥چشمانت را ببندو دستت رابر روی قلبم بگذاراینبار خودش می خواهدبه تو بگویددوستت دارم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥بیا عشق راقمار کنیمنترسجز دلچیزی بهمنمی بازیم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥یک روزبه وقت عشقساعت هايمان رابا هم تنظیم می کنیمو از آن پسدیگر فرقی نمیکندبه کدام وقت محلیمشغولدوست داشتن همیم...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥و این دیوانگیخواست عشق ات بودمرا ببخش کهبلند بلنددوستت دارم...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥من و توآنقدر شبیه همنفس کشیده ایمکه قلب هايمانبه یک شکلبرای هم می تپند...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥مرا به خودتمحدود کنآنقدر کهدر این دنیاجز آغوش اتجایی نداشته باشمبرای زندگی...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥بخندتو نمی دا, ...ادامه مطلب
درگیر ِ اولین قرارمی اُفتی از دست های دلمچشم هاخواب ِ ابریشمیدیدار راقلم می گیرندپیراهنم عطر ِ یاس رااز اولین سپیده ی لب هایتتاراج می بردو گلوی نازکمشوق ِ بودنت را جیغ می کشدو تو عمیق تربه قلبم می چسبیو من به اولین قرار ِ نگاهمسَرَک می کشمشعر می شومباز هم تواز میان ِ واژه ها می باری, ...ادامه مطلب
شبادامه زنی ستکه گیسوان ماه را می بافدو از دریچه ی خیالدنبال می کندآسمانیکه لبخندش را دزدیدبعید نیستعبور بارانی مردیکه از ستاره هانشانی زنی را بگیردکه سال هاستعکسشهمآغوش ِ جیب ِ پالتوییدر سراسیمگی خیابانآه می کشد.....((نفس موسوی))برچسب ها: نفس موسوي , اشعار نفس موسوي , شاعرانه نفس موسوي , شعر خیال بخوانید, ...ادامه مطلب
هر پاییز در جنگل قدم میزنمتا چهرهام را با باران بشویم،برگی زردبرگی سرخبرگی شعلهور چون آتش،از خودم میپرسمبهراستی اینها برگاند یا اندیشههای درختان؟!آیا جنگل هم اندوهگین میشودو گریه میکند ؟آیا جنگل هم خاطرهها را درک میکندآیا درد میکشدآیا ناله میکند؟!آیا درختان گذشتهشان را بهخاطر میآورند؟!((سعاد الصباح))ترجمه دکتر شهاب گودرزی-, ...ادامه مطلب
سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب
سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب
سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب
سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرماییدبا تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب
قرار زندگیاز بی قراری استچون بوسه ای و زمزمه ای و کبوتری ...((شفیعی کدکنی)) , ...ادامه مطلب
چرا گذاشت که این زن به عشق تن بدهد ؟!خدا که قصد ندارد تو را به من بدهد !تو را که خواستنی تر از این نمیشد ساختچه خوب بود به من حق خواستن بدهدبریز باز که مستی و راستی شایدزبان لال مرا جرات سخن بدهدغری, ...ادامه مطلب
زنانِ عاشق،پاییز را بهانه می کنندمردانِ عاشق ، باران را.. آذر که می رسد،شهر به یک باره شاعر می شود..باران و پاییز و عاشقانه هادلت را گرم میکندتا آخرِ زمستان..... ((بهار ذوالفقاری)), ...ادامه مطلب
به انتهای زن بودن رسیده ام به بن بستمثل سیگاری در لبان چروکیدهو خون خشکیدهای که در دستمالی جان داده استنالهی زنی تن فروش رافروخوردهکه دستان شهوتگر مردی را دوست داشتدرین انتهاهیچ بارانی نیست تا لب, ...ادامه مطلب