پیش از آنکه به خواب بروم ...(عباس معروفی)

ساخت وبلاگ

 

r429547_306590_214738845325455_453647115_n.jpg

 

پیش از آنکه به خواب بروم

همین جا کنارم نشسته بودی

گفتی: اگر خوابت برد

و از دلتنگیت مردم چی؟

اگر بیدار شدی

در انتظار بوسه ات

مرده بودم چی؟

می شود خیالم را

گوشه ی خوابت گره بزنم؟

نگاهت می کردم که خوابم برد

حالا در خواب من

نیستی

مرا گذاشته و رفته ای

امکان نداشت مرا در تنهایی ام

جا بگذاری

امکان نداشت خانه را جهنم کنی

اتفاق ناگواری افتاده است

تا می آیم فکر کنم

چی از من ساخته و با من چه کرده ای

باورم نمی شود

با این کلمات

زبانم می سوزد

امکان ندارد اینهمه وقت

از من بی خبر باشی

عشق من!

می دانم اگر بیدار شوم

و چیزهایی که دیده ام

برات تعریف کنم

شاخ در می آوری

از خنده روده بُر می شوی

می گویی: من؟

عجب خواب هایی می بینی!

دیگر چی دیدی؟

تعریف کن بخندیم آقای من!

این خواب چقدر کش می آید

بگذار این کابوس را بگذرانم

بگذار بیدار شوم

همه را برات تعریف می کنم

این خواب هم مثل سربازی تمام می شود

گل قشنگم!

اگر در جنگ کشته نشوم

اگر زنده بمانم

چشم هام را باز می کنم

می بینم کنارم نشسته ای

خم شده بر صورتم

من در انتظار یک لبخند

تو در انتظار یک بوسه

مگر نمی شود؟


((عباس معروفی  نیلوبلاگ))

شعر های باران خورده .......
ما را در سایت شعر های باران خورده .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : am-bibakd بازدید : 241 تاريخ : دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت: 19:13

خبرنامه