این هم آخرین شعر من ...(هالینا پوشویاتوسکا)

ساخت وبلاگ

 

ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم ای شش جهت ز نورت چون آینه‌ست شش رو وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته جان نیز گشت خسته از تو کجا گریزم گر بندم این بصر را ور بسکلم نظر را از دل نه‌ای گسسته از تو کجا گریزم مولانا

 

این هم آخرین شعر من

برای تو

شعر دیگری در کار نیست

این را گفتم وُ 

بعد 

 پاکت نامه را با تمبری بستم 

و آن قلبِ تختِ چارگوش را

از درز باریک صندوق انداختم توُ

حالا مردم، محتاط 

دور و برِ صندوق راه می‌روند

و از خود می‌پرسند

ماجرا چیست

نکند پرنده‌ای رفته توی صندوق وُ

دارد بال‌کوبان خود را به در و دیوار می‌زند 

و آوازکی می‌خواند


((هالینا پوشویاتوسکا))

شعر های باران خورده .......
ما را در سایت شعر های باران خورده .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : am-bibakd بازدید : 218 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:44

خبرنامه