هزار پلک زدم ...(شیوا اردوئی)

ساخت وبلاگ

 

k688145_37020711_1928891303835622_6162646005192851456_n.jpg

 

هزار پلک زدم

تو هنوز آن روبرو نشسته بودی

سرد و سنگی

با تنی که بوی دل زدگی می داد

پلک می زدم و عشق

کوچک و کوک تر می شد

عشق برکه ای بود

کوچک اما عمیق

و من آفتاب تند

که پیش از عصر

از سر برکه گذشته بودم


((شیوا اردوئی))

https://telegram.me/sherebarankhorde

6cx5_10.png

شعر های باران خورده .......
ما را در سایت شعر های باران خورده .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : am-bibakd بازدید : 240 تاريخ : چهارشنبه 11 دی 1398 ساعت: 2:46

خبرنامه