با پناهندگان مانده در دریا
از سينه سرخ های خاموش
بگو از آنچه نباید گفت
که در سکوت، زبان مبهوت است
و اگر سکوت دهان باز کند
هِزار هَزار غمخوان
آواز به منقار می درند
بگو اگر اندوه دهان بگشاید
نشانه میرود اساطیر را با بغضهای رفته
و زار زار میگریزد از شهری که ماه نداشت
از آن پرندهی خارزار
که زیباترین آوازش را بی کفن سر داد
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
تاریکی از گلوی کدام نی میخواند ؟
که سایهای ندارد!
و مرگ از کدام سو رود رود میخواند
که میرود خلاف جریان رود
رود
رود...
((فرناز جعفرزادگان))
برچسب : نویسنده : am-bibakd بازدید : 127