آن روز که دل دادم وآشفته شدم من ...(سمیه شکری)

ساخت وبلاگ

 

آن روز که دل دادم وآشفته شدم من

هشدار بدادم که دلم پارهء درد است

دستم بگرفتی وبگفتی که ای زن،

بهر چه تو را این همه باعشق،نبرد است؟

گفتم که تو ای مرد مرا راحت جانی

تا که نشدی آگه از اسرار دل من

گر لب بگشایم به تو اسرار بگویم،

تو نیز شوی با دل من چون همه دشمن

لب را بگشادم،جمله اسرار بگفتم

یکباره دلم با نگهت بس نگران شد

تو چون همگان درک نکردی که این زن،

"تنهاست"که غم بر کمرش بار گران شد.


((سمیه شکری))

 

roKZ2

شعر های باران خورده .......
ما را در سایت شعر های باران خورده .... دنبال می کنید

برچسب : آن روز که تو آمدی,آن روز که خط شاهدت بود,آن روز که تو را دیدم, نویسنده : am-bibakd بازدید : 210 تاريخ : يکشنبه 7 آذر 1395 ساعت: 7:00

خبرنامه