شعر های باران خورده ....

متن مرتبط با «الماس» در سایت شعر های باران خورده .... نوشته شده است

و اما جای گردنبندی از الماس بر گردن ...(سیده محبوبه بصری)

  • و اما جای گردنبندی از الماس بر گردنبکش با دستهایت حلقه ای از یاس بر گردنتو مو میبافی و از شانه ام انگور میدزددخدای خوشه چین من ، که دارد داس بر گردننشستم روی زانوهات و دور از چشم بانوهاتو را بوسیدم و افتاد حق الناس بر گردن!مرا نزدیکتر میخواهی و آرام می آییو جاری میشوی در یک رگ حسّاس بر گردنتنم برف است! اما میتکانی شاخه هایم راکه با هر بوسه ات روییده یک گیلاس بر گردننگاهم میکنی! من ذکر میخوانم که آن دنیاگناهم را بگیرد حضرتِ عباس بر گردنگناهم میکنی! در سینه ریزم لرزه می افتدچه زیبا غصه را آویخته ، رقاص بر گردن!و من کابوس میبینم! زنی در خواب میخنددزنی در خواب میبیند تو را با چشمهای من ... ((سیده محبوبه بصری))-instagram.com/mohammad.shirinzadeh/-, ...ادامه مطلب

  • گفتنی های زیادی دارم ...(احمد الماسی)

  •     گفتنی های زیادی دارم گوش می کنی؟ گفتنی هایی از درخت های به میوه نرسیده خشکیده از آفتاب لب بام که خیز نگاهش، سوزنده بی فراخور شیشه های شکسته بی انعکاس .... گفتنی های زیادی دارم از دیروز امروز و فرداهای جان کندن از قطار هزاره های بی مقصد از ننگ دست هایم از دستان تو می ترسند و من هر بار به دنبال حس تازه ای چشم های ندامت را می شویم و سلسه های باختن نیافتن و هم چنان در راه ماندن .... ((احمد الماسی)), ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها