شعر های باران خورده ....

متن مرتبط با «های» در سایت شعر های باران خورده .... نوشته شده است

روی دست هایم ...(نفس موسوی)

  • روی دست هایمخوابیده ایو بادنارنجی آفتاب رابر سینه ی تابستانی پاییز می کوبدمن و ساعت کهنه ی سالمیان آغوش دنیاایستاده بر درگاه عشققهوه ی خستگی هایم را سر می کشمتا همیشه در من بیدار بماندچشم هایت, ...ادامه مطلب

  • چشم هایم ...(نفس موسوی)

  •          متعهد به یک قلــــــــــب         و یک حال خـــــــــــوب                و یک حس بی نـــــــظیر ...              ♥    N    ♥========================سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی  چنل من در تلگرام👇👇mohammadshirinzadeh@صفحه اینستاگرام بندهmohammad.shirinzadehشاعر بارانی (محمد شیرین زاده)♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥تو را دوست دارمچون بوئیدن غنچه ایدر حال باز شدنچون رویایی شیرینبعد از کابوس...تو را دوست دارمچون هر سلامی پس از بدرود...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥چشمانت را ببندو دستت رابر روی قلبم بگذاراینبار خودش می خواهدبه تو بگویددوستت دارم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥بیا عشق راقمار کنیمنترسجز دلچیزی بهمنمی بازیم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥یک روزبه وقت عشقساعت هايمان رابا هم تنظیم می کنیمو از آن پسدیگر فرقی نمی‌کندبه کدام وقت محلیمشغولدوست داشتن همیم...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥و این دیوانگیخواست عشق ات بودمرا ببخش کهبلند بلنددوستت دارم...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥من و توآنقدر شبیه همنفس کشیده ایمکه قلب هايمانبه یک شکلبرای هم می تپند...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥مرا به خودتمحدود کنآنقدر کهدر این دنیاجز آغوش اتجایی نداشته باشمبرای زندگی...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥بخندتو نمی دا, ...ادامه مطلب

  • با بوسه هایت ...(نفس موسوی)

  •          متعهد به یک قلــــــــــب         و یک حال خـــــــــــوب                و یک حس بی نـــــــظیر ...              ♥    N    ♥========================سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی  چنل من در تلگرام👇👇mohammadshirinzadeh@صفحه اینستاگرام بندهmohammad.shirinzadehشاعر بارانی (محمد شیرین زاده)♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥تو را دوست دارمچون بوئیدن غنچه ایدر حال باز شدنچون رویایی شیرینبعد از کابوس...تو را دوست دارمچون هر سلامی پس از بدرود...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥چشمانت را ببندو دستت رابر روی قلبم بگذاراینبار خودش می خواهدبه تو بگویددوستت دارم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥بیا عشق راقمار کنیمنترسجز دلچیزی بهمنمی بازیم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥یک روزبه وقت عشقساعت هايمان رابا هم تنظیم می کنیمو از آن پسدیگر فرقی نمی‌کندبه کدام وقت محلیمشغولدوست داشتن همیم...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥و این دیوانگیخواست عشق ات بودمرا ببخش کهبلند بلنددوستت دارم...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥من و توآنقدر شبیه همنفس کشیده ایمکه قلب هايمانبه یک شکلبرای هم می تپند...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥مرا به خودتمحدود کنآنقدر کهدر این دنیاجز آغوش اتجایی نداشته باشمبرای زندگی...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥بخندتو نمی دا, ...ادامه مطلب

  • ضیافت های عاشق را ...(ايرج جنتی عطایی)

  • ضیافت های عاشق راخوشا بخشش ، خوشا ایثارخوشا پیدا شدن در عشقبرای گم شدن در یارچه دریایی میان ماستخوشا دیدار ما در خوابچه امیدی به این ساحلخوشا فریاد زیر آبخوشا عشق وخوشا خون جگر خوردنخوشا مردنخوشا از عاشقی مردناگر خوابم اگر بیداراگر مستم اگر هوشیارمرا یارای بودن نیستتو یاری کن مرا ای یارتو ای خاتون خواب منمن تن خسته را دریاب...((ايرج جنتی عطایی))برچسب ها: ایرج جنتی عطایی , اشعار ایرج جنتی عطایی , شعر کوتاه , شعر ناب بخوانید, ...ادامه مطلب

  • برای نگاه کردن به چشم‌های تو ...(شهرام شیدایی)

  • برای نگاه کردن به چشم‌های توچند قرن آرامشچند قرن سکوت و فاصله کم دارمآواز که می‌خوانمآتشی در آتش می‌پیچدو مادرم پشتِ در می‌نشیند و با صدای بلند گریه می‌کندو در صدای لرزانش مدام می‌گوید:باز خواب او را دیده استباز خواب او را دیده است((شهرام شیدایی))برچسب ها: شهرام شیدایی , شعر تنهایی , اشعار شهرام شیدایی , شعرکده بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چشم هایش ...(نفس موسوی)

  • سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب

  • گنجشک تنهایی ست ...(نفس موسوی)

  • سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب

  • نفس هایش ...(محمد شیرین زاده)

  • سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب

  • حرف هایی که امروز یک رهگذر در ...(برتا نبی ئیان)

  • سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب

  • فکرهای نهفته در سرمان ...(برتا نبی ئیان)

  • سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب

  • وقتی تنهایی

  • وقتی تنهاییبه همه‌چیز و همه‌کس پناه می‌بریپخش می‌شویدر کوچه و خیابانبه جاهایی می‌روی که نباید برویبه آدم‌هایی سلام می‌کنی که نباید.محبوب من!بیا دست مرا بگیر و مرا بیرون بکش!از کافه‌های دود و نیشخنداز گلوی شب‌هااز گِل و لای روزهامن پراکنده شده‌امبیا مرا جمع کن از کوچه و خیابانبیا مرا جمع کن از دیگران!((رسول یونان))-, ...ادامه مطلب

  • چهره‌هایی وجود دارند که ...(هانری دومنترلان)

  • سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب

  • بر روی دفتر های مشق ام ...(پل الوار)

  • بر روی دفتر های مشق امبر روی درخت ها و میز تحریرمبر برف و بر شنمی نویسم نامت را.روی تمام اوراق خواندهبر اوراق سپید ماندهسنگ ، خون ، کاغذ یا خاکسترمی نویسم نامت را.بر تصاویر فاخرروی سلاح جنگیانبر تاج شاهانمی نویسم نامت را.بر جنگل و بیابانروی آشیانه ها و گل هابر بازآوای کودکیممی نویسم نامت رابر روی دفتر های مشق امبر روی درخت ها و میز تحریرمبر برف و بر شنمی نویسم نامت را.روی تمام اوراق خواندهبر اوراق سپید ماندهسنگ ، خون ، کاغذ یا خاکسترمی نویسم نامت را.بر تصاویر فاخرروی سلاح جنگیانبر تاج شاهانمی نویسم نامت را.بر جنگل و بیابانروی آشیانه ها و گل هابر بازآوای کودکیممی نویسم نامت را.بر شگفتی شبهاروی نان سپید روزهابر فصول عشق باختنمی نویسم نامت را.بر ژنده های آسمان آبی امبر آفتاب مانده ی مرداببر ماه زنده ی دریاچهمی نویسم نامت را.روی مزارع ، افقبر بال پرنده هاروی آسیاب سایه هامی نویسم نامت را.روی هر وزش صبحگاهانبر دریا و بر قایق‌هابر کوه از خرد رهامی نویسم نامت را.روی کف ابرهابر رگبار خوی کردهبر باران انبوه و بی معنامی نویسم نامت را.روی اشکال نورانیبر زنگ رنگهابر حقیقت مسلممی نویسم نامت را.بر کوره راه های بی خواببر جاده های بی پایاببر میدان های از آدمی پُرمی نویسم نامت را.روی چراغی که بر می افروزدبر چراغی که فرو می ردبر منزل سراهایممی نویسم نامت را.بر میوه ی دوپارهاز آینه و از اتاقمبر صدف تهی بسترممی نویسم نامت را.روی سگ لطیف و شکم پرستمبر گوشهای تیز کرده اشبر قدم های نو پایشمی نویسم نامت را.بر آستان درگاه خانه امبر اشیای مأنوسبر سیل آتش مبارکمی نویسم نامت را.بر هر تن تسلیمبر پیشانی یارانمبر هر دستی که فراز آیدمی نویسم نامت را.بر معرض شگفتی هابر لبهای هشیاربس فراتر از سکوتمی نویسم نام, ...ادامه مطلب

  • پلک‌هایم انعکاسِ نور را باور نکرد ...(ارغوان وثوق انصاری )

  • پلک‌هایم انعکاسِ نور را باور نکردمرگ آمد... آن شبِ دیجور را باور نکردمست و لایعقل شدم از خمره‌هایِ مِی ، ولی...در نگاهت ، شاخه‌ی انگور را باور نکردشهر "با آغوش تو" من‌را تماشا کرده بودشهر ، حالِ مردمِ مقهور را باور نکرداز تو گفتم هر نفس با اینکه بعد از رفتنت...اعتقادم ، زهرِ چشمِ شور را باور نکرددل به دریا می‌زدم با وحشت از قُلّاب‌هاماهیِ لب‌بسته ، ظلمِ تور را باور نکردعشق را اقرار می‌کردم به اصراری و دل...اعترافاتِ منِ مجبور را باور نکردمن که مأمورم به احیا کردنِ لبخندِ توذهنِ لب‌هایت... منِ معذور را باور نکرد-((ارغوان وثوق انصاری))-, ...ادامه مطلب

  • روی تمام واژه هایی که ...(عطیه عطائی)

  • روی تمام واژه هایی کهحس بودنت را جار میزندتشدیدی از جنس بوسه میگذارمتورا روبه روی پنجره ی قلبممی نشانم و چشمانت را مهمانمنظره ی دلدادگیم می کنم...من همان نوازنده ی سمجو عاشق بی چون چرایی هستمکه بعد از دیدن چشمانتروحم تورا نواخت واهنگ خوش عاشقی به صدا در امدمن را همان مخلوقه دیوانه یخنده هایت بدان...تمام حس های قلبم را...واژه به واژه برایت می نویسمتا برای حضورت حصاری ازجنس ابد بسازم..تا هیچ عاشقانه ی دیگریدلت را نلرزاند.((عطیه عطائی))-, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها