تو که رفتی زندگی بدجور اَمونم رو گرفت ...(الهام دیداریان)

ساخت وبلاگ

 

 

تو که رفتی زندگی بدجور اَمونم رو گرفت

تو که رفتی، تو که رفتی، غصه جونم رو گرفت

میون روشنیا واستاده بودم که یهو

شب شد و ابر سیاهی آسمونم رو گرفت

برف سنگینی نشست روی سیاهی موهام

سوز و سرمای عجیبی استخونم رو گرفت

بس که چشم نداشت ببینه شادیامو روزگار

اسمی که همیشه بود ورد زبونم رو گرفت

خواب دیدم کنارمه دارم میخندم و میرم

توی خواب گریه میکرد و چمدونم رو گرفت

از صدای خنده های خودم از خواب پریدم

بعد از اون تا خود صبح گریه امونم رو گرفت

حرفی از این که چیا اومد سرم بهش نگید

اگه روزی اومد و نام و نشونم رو گرفت


((الهام دیداریان))
 

شعر های باران خورده .......
ما را در سایت شعر های باران خورده .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : am-bibakd بازدید : 221 تاريخ : پنجشنبه 23 خرداد 1398 ساعت: 17:40

خبرنامه