وقتی که تو رفتی ...(دوروتی پارکر)

ساخت وبلاگ

 

850Se

 

وقتی که تو رفتی

شکوفه ها و برگها هم رفتند

و من تنها توانستم، به نقطه ای خیره شوم

و اندوهم را به شکل کلمات کوچک در آورم

نمی توانم به عشق التماس کنم

یا آرزو کنم

که اندوه تلخ مرا در خود غرق کند

همان اندوهی که ریسمان های مرا

همچون قایق شکسته ای از هم جدا می کند

تنها قلم خسته ی من است

که اندوه مرا به روی کاغذ می ریزد

در حالی که آهسته آهسته

قلبم را می خورد

در تغییر و تبدیل سالها لطف و مرحمتی نیست

و نه هیچ زیبایی در این جهان برای من

پس به کلمات کوچک بدل می شوم

تا تو عزیزم

مرا تلفظ کنی

این تنها کاری است که از دست من بر می آید


((دوروتی پارکر))

شعر های باران خورده .......
ما را در سایت شعر های باران خورده .... دنبال می کنید

برچسب : وقتی که تو رفتی,وقتی که تو نیستی,وقتی که تو رفتی معین,وقتی که تو هستی بهنام صفاریان,وقتي كه تو رفتي معين,وقتي كه تو رفتي,وقتی که تو کنارمی,وقتی که تو میخندی,وقتی که تو هستی,وقتي كه تو نيستي, نویسنده : am-bibakd بازدید : 157 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 11:20

خبرنامه