ازشب وخاطره و تخت بدم می آید
از تکاپوی تن و رخت بدم می آید
مثل یک دست فروشم سربازارجنون
که از آن عابر خوشبخت بدم می آید
با نگاه و هوسِ هرزه ی هر مرد، عجیب
ازخودم این زن بدبخت بدم می آید
روبه آیینه و آرایش خودمی رنجم
من از این موی کمی لخت بدم می آید
این غزل پیرو گفتار پر از خشم تو بود
گفتی از شاعر سرسخت بدم می آید
((الهه دهقان))
شعر های باران خورده .......
برچسب : نویسنده : am-bibakd بازدید : 208