صدایی می سوزد ...(بیژن نجدی)

ساخت وبلاگ

 

dbJ9l

 

صدایی می سوزد، با صدای عود

صدایی می سوزد، در پنجره ای ،با نگاه چراغ

وصدایی هیچ نمی آید از ساز و حنجره ای.

پس

پاروهای پوک آخرین سکوت این دریاست که می شنوم

رنگی می سوزد روی تن هیزم

(رنگی در این سوختگاه صبح)

ورنگی،هیچ نمی ریزد

از مهتاب و

تکه های شکسته خورشید.

زیرا گریه , صدای این دریاست

که نوشته نمی شود با نت

نواخته نمی شود با ساز

مگر با زخمه ها و زخم

بر استخوان کسی.


((بیژن نجدی))

 

roKZ2

شعر های باران خورده .......
ما را در سایت شعر های باران خورده .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : am-bibakd بازدید : 409 تاريخ : دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت: 5:45

خبرنامه