ما با نگاه های تب دار ...(صوفیا آهنکوب)

ساخت وبلاگ

 

 

ما با نگاه, های تب دار

عشق را به تماشای آتشی

که در باغ جانمان بود، می بردیم

عشق که

ناله های سوختن بود

در اضطرابِ گنگ لحظه ها

عشق که از سرانگشتهای روشنت

شعر میخواند

و بر سینه ی خاموش من می چکید

عشق که چون دریایی

پرخروش ....بی انتها...


(( صوفیا, آهنکوب,))

شعر های باران خورده .......
ما را در سایت شعر های باران خورده .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : am-bibakd بازدید : 242 تاريخ : جمعه 23 آذر 1397 ساعت: 21:35

خبرنامه