شعر های باران خورده ....

متن مرتبط با «حسین» در سایت شعر های باران خورده .... نوشته شده است

جاودانگی عشق ...(حسین پناهی)

  • به آتش نگاهش اعتماد نکنلمس نکنبه جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویندبه سرزمینی بی رنگبی بو ، ساکتآریبگریز و پشت ابدیت مرگ پنهان شواگر خواستار جاودانگی عشقی((حسین پناهی))برچسب ها: شعر عشق , شعر جاودانگی , شعرکده , شاعرانه آرام بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نام من عشق است آیــا می‌شناسیدم ...(حسین منزوی)

  • نام من عشق است آیــا می‌شناسیدم؟زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌شناسیدم؟بـــا شما طی‌کـــــرده‌ام راه درازی راخسته هستم -خسته- آیا می‌شناسیدم؟راه ششصدســاله‌ای از دفتر "حــافظ "تا غزل‌های شما، ها! می‌شناسیدم؟این زمانم گــــرچه ابر تیره پوشیده‌استمن همان خورشیدم اما، می‌شناسیدمپای ره وارش شکسته سنگلاخ دهراینک این افتاده از پا، می‌شناسیدممی‌شناسد چشم‌هایم چهره‌هاتان راهمچنانی که شماها می‌شناسیدماینچنین بیگــــانه از من رو مگردانیددر مبندیدم به حاشا!، می‌شناسیدم!من همان دریایتان ای رهروان عشقرودهای رو به دریـــا! می‌شنـاسیدماصل من بــــودم , بهــانه بود و فرعی بودعشق"قیس"و حسن"لیلا" می‌شناسیدم؟در کف "فرهـاد" تیشه من نهادم، من!من بریدم "بیستون" را می‌شناسیدممسخ کرده چهره‌ام را گرچه این ایامبا همین دیدار حتی می‌شنـاسیدممن همانم, آَشنــای سال‌هـای دوررفته‌ام از یادتان!؟ یا می‌شناسیدم!؟((حسین منزوی))برچسب ها: حسین منزوی , عکس های حسین منزوی , غزلسرا , غزل معاصر بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چگونه باغ ِ تو باور کند بهاران را ...(حسین منزوی)

  • چگونه باغ ِ تو باور کند بهاران را ؟که سال‌ها نچشیده‌ست ، طعم باران راگمان مبر که چراغان کنند، دیگر بارشکوفه ها تن عریان شاخساران راو یا ز روی چمن بسترد دوباره نسیمغبار خستگی روز و روزگاران رادرخت‌های کهن ساقه ، ساقه‌دار شوندبه دار کرده بر اینان تن هزاران راغبار مرگ به رگ های باغ خشکانیدزلال ِ جاری ِ آواز ِ جویباران رانگاه کن گل من ! باغبان ِ باغت راو شانه‌هایش آن رُستگاه ماران راگرفتم این که شکفتی و بارور گشتیچگونه می‌بری از یاد داغ ِ یاران را ؟درخت ِ کوچک من! ای درخت ِ کوچک من!صبور باش و فراموش کن بهاران رابه خیره گوش مخوابان ، از این سوی دیوارصلای سُمّ سمندان ِ شهسواران راسوار ِ سبز ِ تو هرگز نخواهد آمد ، آهبه خیره خیره مبر رنج انتظاران را-((حسین منزوی))-, ...ادامه مطلب

  • ز باغ پیرهنت ، چون دریچه ها ، وا شد ...(حسین منزوی)

  • ز باغ پیرهنت ، چون دریچه ها ، وا شدبهشت گمشده ، پشت دریچه ، پیدا شدرها از سلطه ی پاییز در بهار اتاقگلی به نام تو ، در بازوان من ، وا شدبه دیدن تو ، همه ، ذره های من شد چشمو چشم ها ،همه سرتا پا ، تماشا شدتمام منظره پوشیده از تو شد ، یعنیجهان به یمن حضورت دوباره زیبا شدزمانه ریخت به جامم ، هرآنچه تلخانهبه نام توکه در آمیختم ، گوارا شدفرشته ها ، تو و من را به هم نشان دادندمیان زهره و ماه ، از تو گفت و گوها شددوباره طوطیک شوکرانی شعرمبه خنده خنده ی شیرین تو ، شکرخا شدشتاب خواستنت ، این چنین که می بالدبه دوری تومگر می توان شکیبا شد ؟امیدوار نبودم دوباره از دل توکه مهربان بشود با دل من ، اما شدتنت هنوز به اندازه یی اطافت داشتکه گل در آیینه از دیدنش شکوفا شدقرار نامه ی وصل من و تو بود آن کهبه روی شانه ی تو با لب من امضا شد-((حسین منزوی))-, ...ادامه مطلب

  • حال مرا هر کس که می پرسد بگو خوب است ...(حسین دهلوی)

  • سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب

  • هیچ‌چیز ...(رویا شاه حسین زاده)

  • هیچ‌ چیز،هیچوقت در هیچ کجای جهانسر جایی که باید، نیست.اسم‌هایی را در لیست‌های خداحافظی دیدیمکه هنوز به حد کافی سلام نکرده بودندو اسم‌هایی را در صفحه بیزاریکه هنوز عاشقشان بودیم...-((رویا شاه حسین زاده))-, ...ادامه مطلب

  • از ما بپرس حالِ جگرهای خسته را ...(حسین جنتی)

  • سلام و عرض ادب و احترامخدمت دوستان عزیز و گرامیبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید با تشکر فراوان از حضورتانآیدی من در تلگرام, ...ادامه مطلب

  • چنین‌غریب، چرا تخته‌بندِ تن شده‌ام ...(حسین جنتی)

  •   چنین‌غریب، چرا تخته‌بندِ تن شده‌ام؟چه‌کرده‌ام که گرفتارِ زیستن شده‌ام؟!سخن چو در دهنم بود، بنده‌ی‌من بودگریخت از دهن و بنده‌ی سخن شده‌ام!تفاوت از کفِ‌دریاست تا به سقفِ فلک،میانِ آنچه خداخواست وینکه , ...ادامه مطلب

  • سيمای تاكستان ها ...(غلام حسین چهکندی نژاد)

  •   سيمای تاكستان هاخرمن دانه های انگوردر باغ های خوسفدر سال های بی دلیتا غوغا به پا كنیبا دلی دلیبر گرد خرمن آتشمی رقصيمدر آواز تومرگ به پستوهای تاريک گريختهوش از سر بره آهو رفتدرخت ها هلهله كردندكودكا, ...ادامه مطلب

  • دلم گرفته کسی نیست تا صداش کنم ...(محمد حسین نعمتی)

  •   دلم گرفته کسی نیست تا صداش کنمنگاه بر گل زیبای خنده هاش کنمدلم گرفته کسی نیست تا وجودم رابه یک اشاره چشمان او فداش کنمدلم پر است و کسی نیست تا اناری رابه یاد سرخی لبهاش چهارقاش کنمدلم به قاصدکی پر ش, ...ادامه مطلب

  • ضربان پایت را می‌شنوم ...(حسین صفا)

  •   ضربان پایت را می‌شنومدر سینه‌ام راه می‌رویترجیح می‌دهم که تنها بمانمبه تلویزیون خیره شومکتاب بخوانمپیاده‌روی کنمبخوابمتلویزیون تو را نشان می‌دهدکتاب‌ها تو را می‌خوانندپیاده‌روها تو را قدم می‌زنندخوا, ...ادامه مطلب

  • در بستر مسدودم با شعر غم آلودم ...(حسین منزوی)

  •   در بستر مسدودم با شعر غم آلودمآشقته ترین رودم در جاری انسانها((حسین منزوی))از سمت راست حسین منزوی. م آزاد. عمران صلاحیhttps://telegram.me/sherebarankhorde, ...ادامه مطلب

  • مکتب حسین ع

  • #مکتب_حسین (ع) , ...ادامه مطلب

  • آغوشِ تو ...(نیلوفر حسینی خواه)

  •     آغوشِ تو سرزمین مادری من است زادگاه خاطره و آرامش! شهر روشنی که در آن تمام راه ها به خانه می رسند ((نیلوفر حسینی خواه)), ...ادامه مطلب

  • کلمات ...(سیده مریم حسینی)

  • اینستاگرام شعر های باران خوردهmohammad.shirinzadehکانال شعر باران خورده در تلگرامtelegram.me/sherebarankhordeآیدی من در تلگرام@mohammadshirinzade♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥سلام و درود خدمت شما دوستانبه شعر باران خورده خوش اومدیدپروفایلم فعال استبنا به روز بودن وب سایتاز صفحات دیگر هم دیدن کنیددر قسمت پایین وبمطالب قدیمی ترپیروز و موفق باشیدشاعر بارانی(محمد شیرین زاده)♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥سپاسگزارمسپاسگزارم بارانکه تا خانه همراهی ام کردیتا ندانمچه تنها هستم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥چگونهبه گل سرخی کهدر دستانممنتظر توستبگویم :" رفته ای !"((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥چشمانتهمه ی آن چیزی بودکه تا امروزاز شعرنمی دانستم...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥فردا که بر آید آفتابچه کس تو رابه بوسه ی گرمیمی کند هشیار ...؟((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥چه تنهاستباراندر ازدحام چتر ها ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥کاش گل سرخی بودمبر شاخهبا اشتیاق نفس هایتمی مردم ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥بارانبرای چه می باردوقتی همهبا خود چتر دارندمن برای چهبیادت هستموقتی تو گفتی:فراموشم کرده ای ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥تو آن سو موهایت را می بافیمن این سورویاهایم راچه تفاهم غم انگیزی ...((محمد شیرین زاده))♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥از بارانبوی نمش می مانداز توخاطره هایت ...((محمد شیرین زاده)), ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها